کد مطلب:314393 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:253

روضه ی حضرت ابوالفضل العباس
جناب حجت الاسلام آقای سید علی فاضلی، پنج كرامت زیر را به دفتر انتشارات مكتب الحسین علیه السلام فرستاده اند:

این جانب سید علی فاضلی اهل بلخاب از مناطق شمال ایران كه با جمعی از برادران و خواهران و فامیل، نزدیك بیست سال است كه ساكن قم هستیم. و نیز از طلاب حوزه ی علمیه ی قم می باشیم. بنده پیش از تشكیل شورای مدیریت قم، در كاشان مدرس پایه ی اول و دوم بوده ام و خواهر زاده ام سید محمد عبداللهی در كتاب فروشی آقای جزائری، نزدیك كتابخانه حضرت آیت الله مرعشی نجفی (رحمة الله علیه) كارگر كتاب فروشی است. روز جمعه پنجم شوال 1419 مطابق با 2 / 11 / 1377 منزل ایشان به ملاقاتش رفته بودم. كتابی به من نشان داد كه در آن كرامات قمر بنی هاشم علیه السلام به قلم حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب شیخ علی ربانی خلخالی (سلم الله تعالی وجوده الشریف) جمع آوری شده بود، خواستم در این برنامه ی خیر و بركت حقیر نیز سهمی داشته باشم.

پنج داستان نقدا این جا نقل می كنم و شاید خداوند توفیق بدهد داستان های دیگری هم اضافه كنم.

1. كرامت اول، این داستان مربوط به جوانی به نام سید رضا باقریان موحد



[ صفحه 315]



است. ایشان در هشت متری مالك اشتر كمی بالاتر از كوی نجفی ساكن است. تقریبا در سال 1353 دوران شیرخوارگی سید رضا بود. آنقدر ضعیف شده بود كه در بیمارستان فاطمی زیر سوزن سرم صدای ناله ی طفل مریض شنیده می شد، و فقط پوست و استخوان او مانده بود. بنده به دایی سید رضا جناب حجة الاسلام حاجی سید محمد احمدی كوچك توسل به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام را پیشنهاد كردم. در مدرسه ی جهانگیر خان قم، در حجره ی مصباح زاده، بعد از نماز مغرب و عشا دوازده نفر طلبه جمع شدیم و سید مرتضی كوثری بزرگ كه فعلا افغانستان است، را وادار كردیم روضه حضرت عباس علیه السلام خواند. بعد از آن جلسه دعا و توسل به شفاعت باب الحوائج طفل مریض را خداوند شفا بخشید. الان دانشگاهش را رفته سربازی را هم تمام كرده و دنبال شغل معلمی است.

رمضان المبارك همان سال شفا گرفتن آقا رضا بنده با برادر دومی ام حجة الاسلام سید حسین فاضلی و برادر سومی ام حجة الاسلام و المسلمین آیة الله سید جعفر فاضلی در سره بند شهرستان اراك، در روستاهایی نزدیك هم بودیم. میزبان سید جعفر فاضلی دختری داشت كه چندین سال مریض بود و پزشكان او را جواب كرده بودند. اخوی، قصه توسل ما به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام برای شفای آقا رضا فرزند احمدی بزرگ را برایشان نقل كرده بود از دهی زمان - روستای میزبان اخوی - جوانی را به ده پایین تر به نام خلیفه بلاغ كه بنده مبلغ و پیش نماز بودم فرستادند. بنده به دنبال جوان منزل میزبان سید جعفر فاضلی وارد شدیم، قبل از اذان مغرب مجلس دعا و توسل را انجام دادیم. از پدر دختر قول گرفتم كه بعد از سلامتی دخترش را برای طلبه تزویج كند، قبول كرد. بعد از افطار به خلیفه بلاغ بازگشتم بعدا در سال بعد ما به شمال رفتیم. یك سال بعد اخوی سید جعفر فاضل با احمدی كوچك و طلبه ی دیگر از بلخاب به حوزه قم آمدند. سید جعفر فاضلی از بلخاب به ما خبر داد كه همان دختر دهی زمان سره بند اراك صحیح و سالم شد.



[ صفحه 316]